کد مطلب:252524 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

ایام حکومت مستعین نوه ی معتصم
(248 - 252)

همان روزی كه منتصر درگذشت، نوه ی معتصم به نام احمد مستعین روی كار آمد و با وی بیعت شد. اخبار تاریخی می گویند، مستعین را اهلیت خلافت نبود، لیكن چون منتصر بدرود حیات گفت، تركان از اولاد متوكل بیمناك شدند و از پایان كار ترسیدند، آنگاه احمد بن خصیب ایشان را دستور داد تا با احمد مستعین نوه ی معتصم بیعت كنند و چنان كردند و بعضی فرماندهان از بیعت سرباز زدند و میان تركان و ایرانیان خصومت هایی روی داد كه سه روز با هم جنگیدند و سپس كار ایرانیان به زبونی كشید، مستعین در میان مردم اموال بسیاری بخشش كرد و كارهای وی روبراه شد. شئون او به دست منحصرا اوتامش، شجاع بن قاسم و احمد بن خصیب صورت می گرفت چندان كه



[ صفحه 284]



هیچ كس را اختیاری نماند، آنگاه تركان بر احمد بن خصیب فشار آوردند و مستعین بر وی خشم گرفت و او را پس از چهار ماه از حكومت خود به مغرب تبعید كرد و از راه دریا به جزیره ی اقریطش و سپس به قیروان فرستاد.

طاهر بن عبدالله در رجب سال 248 درگذشت. پسرش محمد كه هنوز جوان بود، به حكومت رسید جماعتی از خوارج و جز آنان در خراسان جنبش كردند و خارجیان چنان بسیار شدند كه نزدیك بود بر سیستان مسلط شوند، پس یعقوب بن لیث معروف به صفار از دلیران و پهلوانان بدان مهم قیام كرد و از محمد بن طاهر دستوری خواست تا داوطلبان را فراهم سازد و به جنگ خوارج رود، محمد وی را در انجام آن اذن داد و رهسپار سیستان شد و خوارج آنجا را راند و سپس به سوی كرمان پیش رفت و چنان كرد تا آنكه شهرها را از آنان پاك گردانید و منزلتی بزرگ یافت، مستعین به محمد نوشت كه او را والی كرمان كند و یعقوب در كرمان بر سر كار ماند و در آن بلاد اثری نیكو داشت.

سپاهیان رژیم عباسی چند بار پشت سر هم در سامرا شورش كردند و با هم جنگیدند و بر اوتامش حمله بردند و گفتند كه جیره های ما را گرفته و پایه های ما را از بین برده است و جماعتی از تركان و غلامان بسوی كرخ رفتند، و اوتامش بر سر ایشان رفت تا آرامشان كند. پس او و منشی اش شجاع بن قاسم را گشتند، این واقعه در سال 249، رخ داد و خانه های آن دو با موافقت مستعین غارت گردید و به گوشه و كنار نوشت تا وی را لعن كنند.



[ صفحه 285]



یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی ابن ابیطالب (ع) در سامرا بود و برای كاری نزد یكی از حكمرانان رفت و او با یحیی برخوردی كرد كه وی را خوش نیامد، پس به كوفه رفت و مردم بر وی گرد آمدند و در كوفه شورش كرد و در زندان را گشود و هر كه را در آن بود آزاد كرد و عامل كوفه را بیرون راند و كارش نیرو گرفت و پیروانش بسیار شدند، پس مستعین مردی از تركها را فرستاد كه نامش كلكاتكین گفته می شد و محمد بن عبدالله بن طاهر نیز حسین بن اسماعیل خویشاوند خود را گسیل داشت و یحیی بن عمر با گروهی انبوه و جماعتی بسیار پیش تاخت و در جائی میان كوفه و بغداد كه آن را شاهی می گفتند، سیزده روز مانده از رجب سال 249 برخورد نمودند و نبردی سخت كردند و سپس یاران یحیی وی را گذاشته هزیمت یافتند و خودش در معركه كشته شد و سرش را نزد محمد بن عبدالله بن طاهر برده پیش روی او در سپری نهادند و مردم برای تهنیت وی درآمدند، پس مردی از بنی هاشم به او گفت: تو را به چیزی تهنیت می گویند كه اگر پیامبر زنده بود، بدان تعزیت داده می شد.

در سال 252 نرخها در بغداد و سامرا چنان بالا رفت و گرانی شد كه 12 من به صد درهم رسید و جنگ ادامه یافت و راه ورود خوار و بار بسته شد و قحطی پدید آمد و نمایندگان میان مستعین و معتز در رفت و آمد شدند، آنگاه مستعین خواستار صلح گردید كه خود را خلع كند و امر خلافت را به معتز واگذارد و خود به شهری برود و آنجا اقامت گزیند و خود و فرزندانش در امان باشند مشروط به آنكه مالی معین



[ صفحه 286]



و املاكی كه زندگی وی را كفایت كند، به او داده شود، پیشنهاد مستعین پذیرفته شد و خود را خلع كرد و با محمد بن عبدالله بیعت نمود و مستعین قرارداد خلع را علیه خود نوشت و بر آن گواه گرفت و با مادر و فرزندان و دیگر بستگانش بواسط رفت تا آنجا را اقامتگاه خویش قرار دهد.

و بدین سان امام هادی (ع) از سن 35 تا تقریبا 40 سالگی را در حكومت مستعین سپری نمود. یعنی معادل 4 سال و اندی تحت نظارت و كنترل این خلیفه غاصب بود.



[ صفحه 287]